ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 |
حلقۀ زلف تو سرمایۀ هر سودایی است
غمزۀ مست تو سر فتنۀ هر غوغایی است
راز سر بستۀ زلفت، مگشا پیش صبا
که صبا هم نفسش هرکس و هر دم جایی است
صورت خط تو در خاطر من می گذرد
باز سر برزده از خاطر من سودایی است
درد بالای تو چینم که از آن بالاتر
نتوان گفت که در بزم فلک، بالایی است
هر کسی را نظری باشد و رایی و مرا
دیدن روی تو رای است و مبارک رایی است
دل سودا زده در عهد تو بستیم و برین
عهدها رفت و نگویی که مرا شیدایی است
با غم توست اگر جان مرا آرامی است
در دل ماست اگر درد تو را ماوایی است
یک شب از دیدۀ ما نیست خیالت خالی
شبروی شب همه شب در پی شب پیمایی است
میرود دل به ره دیده و تا چون باشد
سفر دیده مبارک سفر دریایی است