ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 |
امشب در سر شوری دارم
امشب در دل نــوری دارم
باز امشب در اوج آسـمانم
راضی باشد بـا ستارگانم
امشب یک سر شوق و شورم
از ایـن عــالــم گــویــی دورم
از شـادی پـر گـیرم کـه رسـم بـه فلک
سرود هستی خوانم در بر حور و ملک
در آسمانها غوغا فکنم
سبو بریزم ساغر شکنم
امشب یک سر شوق و شورم
از ایـن عــالــم گــویــی دورم
با ماه و پـرویـن سخنی گویم
وز روی مه خـود اثـری جویـم
جان یابم زین شبها
می کاهم از غمها
مـاه و زهـره را بــه طـرب آرم
از خود بی خبرم ز شعف دارم
نغمهای بر لب ها
نغمهای بر لب ها
امشب یک سر شوق و شورم
از ایـن عــالــم گــویــی دورم
امشب در سر شوری دارم
امشب در دل نــوری دارم
باز امشب در اوج آسـمانم
راضی باشد بـا ستارگانم
امشب یک سر شوق وشورم
از ایـن عــالــم گــویــی دورم
باز ای الهه ناز
با دل من بســـاز
کاین غم جانگداز
برود ز برم
گـــر دل من نیاسود
از گناه تو بود
بیا تا ز سر گنهت گذرم
باز میکنم دست یاری
به سویت دراز
بیا تا غم خود را
با راز و نیاز
ز خاطر ببرم
گر نکند تیر خشمت، دلم را هدف
به خدا همچون مرغ پرشور و شعف
به سویت بپرم
آنکه او به غمت دل بندد چون من کیست
ناز تو، بیش از این بهر چیست
تو الهه نازی
در بزمم بنشین
من تو را وفادارم
بیا که جز این
نباشد هنرم
این همه بی وفایی
ندارد ثمر
به خدا اگر از من
نگیری خبر
نیابی اثرم