ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 |
باز باران، با ترانه
می خورد بر بام خانه
خانه ام کو؟ خانه ات کو؟
آن دل دیوانه ات کو؟
روزهای کودکی کو؟
فصل خوب سادگی کو؟
یادت آید روز باران
گردش یک روز دیرین؟
پس چه شد دیگر، کجا رفت؟
خاطرات خوب و رنگین
در پس آن کوی بن بست
در دل تو آرزو هست؟
***
کودک خوشحال دیروز
غرق در غم های امروز
یاد باران رفته از یاد
آرزوها رفته بر باد
***
باز باران، باز باران
بی ترانه می خورد بر بام خانه
بی بهانه، شایدم گم کرده خانه!!!
تمدن یگانه کالایی است که مبادله نمیپذیرد وفقط باید در درون یک ملت «تولید» شود.
اگر آن طور بودکه همه ملتها با خرید فناوری متمدن میشدند رفتار برخی شهروندان خودمان را که سوار بر آخرین مدل خودروهای ژاپنی با آخرین فناوری آنها هستند، ببینید.
قدرت فناوری خیره کننده چشمبادامیهای ژاپن، به رغم همه جلال وشکوهش، «فرع»ی است کوچک بر تمدنی که این ملت آفریده است. «اصل» این تمدن را بیش از آنچه در کارخانههای معظم ایالت اُزاکا بتوان یافت در ویرانههای دلخراش ایالت فوکوشیما میتوان دید.
وقتی رفتار متمدنانه آوارگانی که از پی مخوفترین زلزله قرن، منظم و تمیز در صف آب میایستند وبی جنجال و هیاهو و ناسزا فقط به اندازه مصرف همان روز خود، آب دریافت میکنند با رفتار مردمان یک کشور جهان سومی، در شرایطی کاملا عادی، مقایسه میکنیم، معنای تمدن نمایان میشود.
در همه فیلمها و عکسهای خبری که از روزهای پس از زلزله و سونامی ویرانگر ژاپن منتشر شد یک صحنه درگیری، ازدحام، هجوم، غارت فروشگاه، ولع برای دریافت کمکهای اعطایی، بینظمی و حتی فریاد و جزع دیده نمیشد. یکی از خبرگزاریها خلاصه مشاهدات خبرنگارانش را چنین بازتاب داده است:
1ـ صفوف منظم آب و غذا بدون هیچ حرف زننده یا رفتار خشن.
2ـ هیچ ساختمانی در زلزله 9 ریشتری آسیب ندید. همه خسارتها مربوط به سونامی و ورود دریا به شهر بود.
3ـ غارتگری دیده نشد. زورگویی یا از دست دیگران ربودن دیده نشد. فقط تفاهم بود.
4ـ 50 نفر از کارگران نیروگاه اتمی، به رغم نشت مواد رادیو اکتیو، با از جان گذشتگی ماندند تا به خنک کردن دستگاهها ادامه دهند.
5ـ حتی یک مورد سوگواری شدید یا زدن به سر و صورت دیده نمیشد. مصیبت و غم همراه با طمانینه بود.
6 ـ مردم فقط اقلام مورد نیاز خود را تهیه کردند و این باعث شد به همه آب و آذوقه برسد.
7ـ مردم از افراد ناتوان و پیر و بیمار دستگیری میکردند. رستورانها قیمتها را کاهش دادند. یک خودپرداز بدون محافظ دست نخورده ماند.
8ـ همه دقیقاً می دانستند باید چه کاری انجام دهند. انگار بار دومی بود که این اتفاق افتاده است!
9ـ رسانهها در انتشار اخبار محتاط و دقیق بودند. از انتشار گزارشهای التهابآفرین خودداری میکردند و فقط اخبار آرامبخش پخش میشد.
10ـ هنگامی که در یک فروشگاه برق رفت، مردم اجناس را برگرداندند سرجایشان و به آرامی فروشگاه را ترک کردند.
این همان تمدنی است که بقیه محصولات و مصنوعات تمدنی، بر آن بنا شده است. سونی و پاناسونیک و هیتاچی و تویوتا و هوندا و نیسان موتورز بر این تمدن بنا شده است. چنین فرهنگ و چنان رفتار مدنی است که منجر به رشد و توسعه در همه عرصهها و همه ابعاد میشود. زیربنای ناب تمدن یک سرزمین را باید در مواقع بحران دید. اینها را مقایسه کنید با رفتار بسیاری از هموطنان خودمان، آن هم در مواقع عادی و فراوانی و ثبات، ببینید ابعاد تفاوت را.
فرق است میان مردمی که پس از جنگ ویرانگر جهانی و انفجار دو بمب اتمی در کشورش، کارگرانش در سراسر جهان نان خالی میخوردند و هر یک «سنت»شان را به «ین» تبدیل میکردند تا سرزمینشان را بسازند با قشر تازه به دوران رسیده کشورهای جهان سومی که هر یک «واحد پول ملی»شان را به دلار تبدیل میکنند تا در جهان غرب سرمایهگذاری کنند.
دوستی نقل میکرد سالیان پیش به همراه چند هموطن برای کار به ژاپن رفته بودیم و چند اتاق کنار هم اجاره کرده بودیم. اتاقها قفل و بست نداشت. هرچه به صاحبخانه گفتیم چرا قفل و کلید ندارد، گفت برای چه نگرانید. اینجا امن است. کسی به شما کاری ندارد. بالاخره بعد از چند روز با شرمندگی به او حالی کردیم که از شما نگران نیستیم، از خودمان نگرانیم!
به هرحال، تمدن را نه میتوان خرید و نه میتوان با شعار و دستور به دست آورد. «تمدن» محصولی است که باید در فرایندی عاقلانه، متعهدانه، هوشمندانه و به غایت منظم تولید شود. زمینه تولید تمدن نه دانشگاه و کارخانه و وزارتخانه و دولت، که «خانواده» و «آموزش و پرورش» است. تا عزمی نکنیم و حرکت به سمت تمدن را به صورت یک جهاد مستمر نیاغازیم، اگر از بام تا شام شعار دهیم، خاصیتی نخواهد داشت.
صبح امروز کسی گفت به من:
تو چقدر تنهایی !
گفتمش در پاسخ:
تو چقدر حساسی؛
تن من گر تنهاست،
دل من با دلهاست،
دوستانی دارم
بهتر از برگ درخت
که دعایم گویند و دعاشان گویم،
یادشان دردل من،
قلبشان منزل من...!
صافى آب مرا یاد تو انداخت رفیق!
تو دلت سبز،
لبت سرخ،
چراغت روشن!
چرخ روزیت همیشه چرخان!
نفست داغ،
تنت گرم،
دعایت با من!
روزهایت پى هم خوش باشد...
زندگی زیباست ای زیبا پسند
زنده اندیشان به زیبایی رسند
آنقدر زیباست این بی بازگشت
کز برایش می توان از جان گذشت