-
دانلود آهنگ با تو نگفته بودم ... شعری از محمد مهدی سیّار با صدای سالار عقیلی
یکشنبه 15 آذر 1394 22:47
http://s3.picofile.com/file/8226715434/%D8%A8%D8%A7_%D8%AA%D9%88_%D9%86%DA%AF%D9%81%D8%AA%D9%87_%D8%A8%D9%88%D8%AF%D9%85.mp3.html با تو نگفته بودم از گریه های هر شب عشقت نشسته بر دل، جانم رسیده بر لب جانم رسیده برلب من بی تو سرگردان، من بی تو حیرانم شرحی ز گیسویت ... حال پریشانم بی تابم این شب ها بی خوابم ای رویا از...
-
غمش در نهانخانۀ دل نشیند ... طبیب اصفهانی
یکشنبه 15 آذر 1394 22:13
غمش در نهانخانۀ دل نشیند به نازی که لیلی به محمل نشیند به دنبال محمل چنان زار گریم که از گریه ام ناقه در گل نشیند خلد گر به پا خاری آسان برآرم چه سازم به خاری که در دل نشیند؟ پی ناقه اش رفتم آهسته ترسم غباری به دامان محمل نشیند مرنجان دلم را که این مرغ وحشی ز بامی که برخاست مشکل نشیند عجب نیست خندد اگر گل به سروی که...
-
طاعت از دست نیاید گنهی باید کرد ... نشاط اصفهانی
یکشنبه 15 آذر 1394 22:05
طاعت از دست نیاید گنهی باید کرد در دل دوست به هر حیله رهی باید کرد منظر دیده قدمگاهِ گدایان شده است کاخ دل در خور اورنگ شهی باید کرد تیغ عشق و سر این نفس مقنّع به خرد زین سپس خدمت صاحب کلهی باید کرد روشنان فلکی را اثری در ما نیست حذر از گردش چشم سیهی باید کرد شب که خورشید جهانتاب نهان از نظر است قطع این مرحله با نور...
-
در این سرای بی کسی کسی به در نمی زند ... امیر هوشنگ ابتهاج (سایه)
یکشنبه 15 آذر 1394 21:48
در این سرای بی کسی کسی به در نمی زند به دشت پر ملال ما پرنده پر نمی زند یکی ز شب گرفتگان چراغ بر نمی کند کسی به کوچه سار شب در سحر نمی زند نشسته ام در انتظار این غبار بی سوار دریغ کز شبی چنین سپیده سر نمی زند دل خراب من دگر خراب تر نمی شود که خنجر غمت از این خراب تر نمی زند گذر گهی است پر ستم که اندرو به غیر غم یکی...
-
دانلود مقالۀ بسیار زیبا و خواندنی «من و این کارها» دربارۀ حافظ شیرازی
یکشنبه 15 آذر 1394 21:38
http://s3.picofile.com/file/8226704618/%D9%85%D9%86_%D9%88_%D8%A7%DB%8C%D9%86_%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D9%87%D8%A7.pdf.html
-
دانلود کتاب امثال و حکم علامۀ زنده یاد علی اکبر دهخدا
یکشنبه 15 آذر 1394 21:13
جلد اول: http://s3.picofile.com/file/8226694592/Dehkhoda_Amsal_o_Hekam_1.pdf.html جلد دوم: http://s3.picofile.com/file/8226695784/Dehkhoda_Amsal_o_Hekam_2.pdf.html جلد سوم: http://s3.picofile.com/file/8226699492/Dehkhoda_Amsal_o_Hekam_3.pdf.html جلد چهارم:...
-
دانلود کتاب تذکره الاولیاء عطار به تصحیح دکتر محمد استعلامی
یکشنبه 15 آذر 1394 20:14
http://s6.picofile.com/file/8226688892/tazkaratololia_estelami.pdf.html
-
سفید مثل برف
یکشنبه 15 آذر 1394 20:06
http://s6.picofile.com/file/8226687642/20151206071351322_540_540_1_0.jpeg
-
شعر بسیار بسیار زیبای «عقاب» اثر بی نظیر و جاودانۀ استاد زنده یاد دکتر پرویز ناتل خانلری
جمعه 13 آذر 1394 18:44
گشت غمناک دل و جان عقاب چو ازو دور شد ایّام شباب دید کش دور به انجام رسید آفتابش به لب بام رسید باید از هستی دل برگیرد ره سوی کشور دیگر گیرد خواست تا چارۀ ناچار کند دارویی جوید و در کار کند صبحگاهی ز پی چارۀ کار گشت بر باد سبکْ سیر، سوار گله کآهنگ چرا داشت به دشت ناگه از وحشت پر ولوله گشت وآن شبان بیم زده، دل نگران شد...
-
عشق ورزیدم و عقلم به ملامت برخاست ... سعدی
جمعه 13 آذر 1394 14:57
عشق ورزیدم و عقلم به ملامت برخاست کان که عاشق شد از او حکم سلامت برخاست هر که با شاهد گلروی به خلوت بنشست نتواند ز سر راه ملامت برخاست که شنیدی که برانگیخت سمند غم عشق که نه اندر عقبش گرد ندامت برخاست عشق غالب شد و از گوشه نشینان صلاح نام مستوری و ناموس کرامت برخاست در گلستانی کان گلبن خندان بنشست سرو آزاد به یک پای...
-
خرم آن بقعه که آرامگه یار آن جاست ... سعدی
جمعه 13 آذر 1394 14:51
خرم آن بقعه که آرامگه یار آن جاست راحت جان و شفای دل بیمار آن جاست من در این جای همین صورت بی جانم و بس دلم آن جاست که آن دلبر عیّار آن جاست تنم این جاست سقیم و دلم آن جاست مقیم فلک این جاست ولی کوکب سیّار آن جاست آخر ای باد صبا بویی اگر میآری سوی شیراز گذر کن که مرا یار آن جاست درد دل پیش که گویم غم دل با که خورم...
-
بوی گل و بانگ مرغ برخاست ... سعدی
جمعه 13 آذر 1394 14:40
بوی گل و بانگ مرغ برخاست هنگام نشاط و روز صحراست فرّاش خزان ورق بیفشاند نقّاش صبا چمن بیاراست ما را سر باغ و بوستان نیست هر جا که تویی تفرج آن جاست گویند نظر به روی خوبان نهی است، نه این نظر که ما راست در روی تو سرّ صنع بی چون چون آب در آبگینه پیداست چشم چپ خویشتن برآرم تا چشم نبیندت به جز راست هر آدمیی که مهر مهرت در...
-
دیر آمدی ای نگار سرمست ... سعدی
جمعه 13 آذر 1394 14:30
دیر آمدی ای نگار سرمست زودت ندهیم دامن از دست بر آتش عشقت آب تدبیر چندان که زدیم باز ننشست از رأی تو سر نمی توان تافت وز روی تو در نمی توان بست از پیش تو راه رفتنم نیست چون ماهی اوفتاده در شست سودای لب شکردهانان بس توبه صالحان که بشکست ای سرو بلند بوستانی در پیش درخت قامتت پست بیچاره کسی که از تو ببرید آسوده تنی که...
-
بی تو حرام است به خلوت نشست ... سعدی
جمعه 13 آذر 1394 14:25
بی تو حرام است به خلوت نشست حیف بود در به چنین روی بست دامن دولت چو به دست اوفتاد گر بهلی بازنیاید به دست این چه نظر بود که خونم بریخت وین چه نمک بود که ریشم بخست هر که بیفتاد به تیرت نخاست وان که درآمد به کمندت نجست ما به تو یک باره مقید شدیم مرغ به دام آمد و ماهی به شست صبر قفا خورد و به راهی گریخت عقل بلا دید و به...
-
چه دلها بردی ای ساقی به ساق فتنه انگیزت ... سعدی
جمعه 13 آذر 1394 14:19
چه دلها بردی ای ساقی به ساق فتنه انگیزت دریغا بوسه چندی بر زنخدان دلاویزت خدنگ غمزه از هر سو نهان انداختن تا کی سپر انداخت عقل از دست ناوکهای خون ریزت برآمیزی و بگریزی و بنمایی و بربایی فغان از قهر لطف اندود و زهر شکرآمیزت لب شیرینت ار شیرین بدیدی در سخن گفتن بر او شکرانه بودی گر بدادی ملک پرویزت جهان از فتنه و آشوب...
-
دانلود فایل صوتی قاصد و زمستان و چند شعر دیگر با دکلمه و صدای مهدی اخوان ثالث
جمعه 13 آذر 1394 14:11
http://s3.picofile.com/file/8226285092/%D9%82%D8%A7%D8%B5%D8%AF%DA%A91.MP3.html
-
چه فتنه بود که حسن تو در جهان انداخت ... سعدی
جمعه 13 آذر 1394 14:05
چه فتنه بود که حسن تو در جهان انداخت که یک دم از تو نظر بر نمی توان انداخت بلای غمزه نامهربان خونخوارت چه خون که در دل یاران مهربان انداخت ز عقل و عافیت آن روز بر کران ماندم که روزگار حدیث تو در میان انداخت نه باغ ماند و نه بستان که سرو قامت تو برست و ولوله در باغ و بوستان انداخت تو دوستی کن و از دیده مفکنم زنهار که...
-
متناسبند و موزون حرکات دلفریبت ... سعدی
جمعه 13 آذر 1394 14:01
متناسبند و موزون حرکات دلفریبت متوجه است با ما سخنان بی حسیبت چو نمیتوان صبوری ستمت کشم ضروری مگر آدمی نباشد که برنجد از عتیبت اگرم تو خصم باشی نروم ز پیش تیرت و گرم تو سیل باشی نگریزم از نشیبت به قیاس درنگنجی و به وصف درنیایی متحیرم در اوصاف جمال و روی و زیبت اگرم برآورد بخت به تخت پادشاهی نه چنان که بنده باشم همه...
-
دانلود شوی شکلات جیمی کیمل و واکنش کودکان. لطفا ببینید
جمعه 13 آذر 1394 13:50
http://s6.picofile.com/file/8226281234/%D8%B4%D9%88%DB%8C_%D8%B4%DA%A9%D9%84%D8%A7%D8%AA_%D9%88_%D9%88%D8%A7%DA%A9%D9%86%D8%B4_%DA%A9%D9%88%D8%AF%DA%A9%D8%A7%D9%86.mp4.html
-
وقتی دل سودایی می رفت به بستانها ... سعدی
جمعه 13 آذر 1394 13:36
وقتی دل سودایی می رفت به بستانها بی خویشتنم کردی بوی گل و ریحانها گه نعره زدی بلبل گه جامه دریدی گل با یاد تو افتادم از یاد برفت آنها ای مهر تو در دلها وی مهر تو بر لبها وی شور تو در سرها وی سرّ تو در جانها تا عهد تو دربستم عهد همه بشکستم بعد از تو روا باشد نقض همه پیمانها تا خار غم عشقت آویخته در دامن کوته...
-
چه کند بنده که گردن ننهد فرمان را ... سعدی
جمعه 13 آذر 1394 13:31
چه کند بنده که گردن ننهد فرمان را چه کند گوی که عاجز نشود چوگان را سروبالای کمان ابرو اگر تیر زند عاشق آن است که بر دیده نهد پیکان را دست من گیر که بیچارگی از حد بگذشت سر من دار که در پای تو ریزم جان را کاشکی پرده برافتادی از آن منظر حسن تا همه خلق ببینند نگارستان را همه را دیده در اوصاف تو حیران ماندی تا دگر عیب...
-
وه که گر من بازبینم روی یار خویش را ... سعدی
جمعه 13 آذر 1394 13:27
وه که گر من بازبینم روی یار خویش را تا قیامت شکر گویم کردگار خویش را یارِ بارافتاده را در کاروان بگذاشتند بیوفا یاران که بربستند بارِ خویش را مردمِ بیگانه را خاطر نگه دارند خلق دوستانِ ما بیازردند یارِ خویش را همچنان امید می دارم که بعد از داغ هجر مرهمی بر دل نهد امیدوار خویش را رای رای توست خواهی جنگ و خواهی آشتی...
-
دوست میدارم من این نالیدن دلسوز را ... سعدی
جمعه 13 آذر 1394 13:09
دوست میدارم من این نالیدن دلسوز را تا به هر نوعی که باشد بگذرانم روز را شب همه شب انتظار صبحرویی می رود کان صباحت نیست این صبح جهانْ افروز را وه که گر من بازبینم چهر مهرافزای او تا قیامت شکر گویم طالع پیروز را گر من از سنگ ملامت «روی برپیچم» زنم جان سپر کردند مردان ناوک دلدوز را کامجویان را ز ناکامی چشیدن چاره نیست...
-
مشتاقی و صبوری از حد گذشت یارا ... سعدی
جمعه 13 آذر 1394 13:03
مشتاقی و صبوری از حد گذشت یارا گر تو شکیب داری طاقت نماند ما را باری به چشم احسان در حال ما نظر کن کز خوان پادشاهان راحت بود گدا را سلطان که خشم گیرد بر بندگان حضرت حکمش رسد ولیکن حدی بود جفا را من بی تو زندگانی خود را نمیپسندم کآسایشی نباشد بی دوستان بقا را چون تشنه جان سپردم آن گه چه سود دارد آب از دو چشم دادن بر...
-
پیش ما رسم شکستن نبود عهد وفا را ... سعدی
جمعه 13 آذر 1394 12:59
پیش ما رسم شکستن نبود عهد وفا را الله الله تو فراموش مکن صحبت ما را قیمت عشق نداند قدم صدق ندارد سستْ عهدی که تحمل نکند بارِ جفا را گر مُخیّر بکنندم به قیامت که چه خواهی دوست ما را و همه نعمت فردوس شما را گر سرم می رود از عهد تو سر بازنپیچم تا بگویند پس از من که به سر بُرد وفا را خنک آن درد که یارم به عیادت به سر آید...
-
ای نفس خرّم باد صبا ... سعدی
جمعه 13 آذر 1394 12:50
ای نفس خرّم باد صبا از بر یار آمده ای مرحبا قافله شب چه شنیدی ز صبح؟ مرغ سلیمان چه خبر از سبا؟ بر سر خشم است هنوز آن حریف؟ یا سخنی می رود اندر رضا؟ از در صلح آمده ای یا خلاف؟ با قدم خوف روم یا رجا؟ بار دگر گر به سر کوی دوست بگذری ای پیک نسیم صبا گو رمقی بیش نماند از ضعیف چند کند صورت بی جان بقا آن همه دلداری و...
-
حالیا مصلحت وقت در آن میبینم ... حافظ شیرازی
جمعه 13 آذر 1394 12:40
حالیا مصلحت وقت در آن میبینم که کشم رخت به میخانه و خوش بنشینم جام می گیرم و از اهل ریا دور شوم یعنی از اهل جهان پاکدلی بگزینم جز صراحی و کتابم نبود یار و ندیم تا حریفان دغا را به جهان کم بینم سر به آزادگی از خلق برآرم چون سرو گر دهد دست که دامن ز جهان درچینم بس که در خرقه آلوده زدم لاف صلاح شرمسار از رخ ساقی و می...
-
ای دلِ شوریدهْ جان، نیست شو از هر چه هست ... سلمان ساوجی
پنجشنبه 12 آذر 1394 21:05
ای دلِ شوریدهْ جان، نیست شو از هر چه هست کز پی تاراج دل، عشق برآورد دست منکر صورت نشد، عارف معنی شناس راه به معنی نبرد عاشق صورت پرست از پی محنت شود، مست محبت، مدام هر که شراب بلی، خورد ز جام الست بزم وصال تو را، چشم تو خوش ساقی است کز نظرش میشود، مردم هشیار مست خادم نقاش فکر، نقش رخت سال ها خواست که بر لوح جان، بندد...
-
گر بدین شیوه کند چشم تو مردم را مست ... سلمان ساوجی
پنجشنبه 12 آذر 1394 19:50
گر بدین شیوه کند چشم تو مردم را مست نتوان گفت که در دور تو، هشیاری هست خوردم از دست تو جامی که جهان جرعه اوست هرکه زین دست خورد می، برود زود از دست دارم از بهر دوای غم دل، می برکف این دوایی است که بی وصل تو دارم در دست میزند حلقۀ زلف تو دَرِ غارت جان نتوان با سر زلف تو به جانی در بست می به هشیار ده ای ساقی مجلس که...
-
درس تاریخ ... سیمین بهبهانی
پنجشنبه 12 آذر 1394 18:51
دخترم تاریخ را تکرارکن قصه ساسانیان را بازگفت تا به خاطر بسپرد آن قصه را چون به پایان آمد، از آغازگفت بر زبانش همچو طوطی می گذشت آنچه با او گفته بود استاد او داستان اردشیربابکان قصه نوشیروان و داد او قصه یی از آن شکوه و فر و کام کز فروغش چشم گردون خیره شد زان جلال ایزدی کز جلوه اش مهر و مه در چشم دشمن تیره شد تا...