شعر «افسانۀ خاموشی» امیر هوشنگ ابتهاج (سایه)

چه خوش افسانه می گویی به افسون های خاموشی

 مرا از یاد خود بستان بدین خواب فراموشی

 ز موج چشم مستت چون دل سرگشته برگیرم

 که من خود غرقه خواهم شد درین دریای مدهوشی

می از جام مودّت نوش و در کار محبّت کوش

به مستی، بی خمارست این می نوشین اگر نوشی

سخن ها داشتم دور از فریب چشم غمازت

 چو زلفت گر مرا بودی مجال حرف در گوشی

نمی سنجند و می رنجند ازین زیبا سخن سایه

 بیا تا گم کنم خود را به خلوت های خاموشی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد